خيال دوست
داوود تنها داوود تنها

در دل خیال او را بسیار دوست دارم

این فکر و آرزو را بسیار دوست دارم

من رنگ چشم خونم از فکر خود برونم

چون کار جستجو را بسیار دوست دارم

یک عمر سر به پایش از بهر نیک نامی

از آنکه آبرو را بسیار دوست دارم

من حلقه ام به گوشش بی وعدۀ غلامی

چون حُسن خوبرو را بسیار دوست دارم

از شرم چشم نازش تا مژه بال بسته

من دیدۀ نکو را بسیاردوست دارم

شب عشوه های شیرین در صبح ناز و تمکین

این طرز عرف و خو را بسیار دوست دارم

باران دیده هایم با سینه راز دارد

این نوع گفتگو را بسیار دوست دارم

غم نیست در درونم از لطف اشک جاری

با گریه شستشو را بسیار دوست دارم

گه تیره گی ز گیسو، گه عطری از گریبان

من از تو رنگ و بو را بسیار دوست دارم

سر در بغل چو طفلان تا دیده ام نوازش

درنیمه شب لَلُو را بسیار دوست دارم

در بین ما و معشوق تاریست از نزاکت

زین روی عرض مو را بسیار دوست دارم

گفتم از آن من شو ، گفتا کجا نصیبت

دلدار راستگو را بسیاردوست دارم

تا توبه ام شکسته او رشته ام گُسسته

یار بهانه جو را بسیاردوست دارم

تنها چشم براه لبیک از نگارم

نه نی ، بلی و خو را بسیاردوست دارم

 

11:30 روز دوشنبه به فرمایش دوست غزلخوانم حبیب سهراب

تاریخ ۱۲ حمل سال جاری مطابق ۳۱ مارچ ۲۰۰۸ شهرکابل


June 30th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان